شهود
در میانه درگیری حق و باطل که تا پیروزی حق ادامه دارد انسان عاقل تماما در تلاش است تا نام خود را در یکی از این دو جبهه ثبت کند و البته اکثر انسانها در میان فتنه ای که جبهه باطل به پا کرده و موجب پنهان ماندن جبهه حق شده همت کافی برای پس زدن غبارها ندارند و بدون آنکه بخواهند در جبهه باطل نقش آفرینی می کنندو به واسطه بی بصیرتی و بی انگیزگی بازیچه باطل می شوند. پس وظیفه ایجاب می کندتا جایی که امکان دارد به تبیین ریشه های تفکری این دو جبهه پرداخت و با ترویج تفکر صحیح در راه بیداری کل عالم قدم برداشت .
شیوه مقایسه و تطبیق از منظری می تواند شیوه ای بسیار موثر و کاربردی در این مسیر باشد . بنابراین با استفاده از این روش به مقایسه مقوله آزادی که از حیاتی ترین و پرجنجالترین موضوعات طول حیات بشر بوده است می پردازیم.
برای فهم مقوله آزادی در تفکر غرب که امروز مظهر تام و تمام باطل می باشد به آرای یکی از پرآوازه ترین اندیشمندان این تمدن رجوع می کنیم .جان لاک اندیشمندی که با نگاه خاص خود به طبیعت بشر و زندگی اجتماعی د رجرگه نظریه پردازان قرارداد اجتماعی نقش ایفا کرد و نظرات او بن مایه تفکری غرب قرار گرفت و تمامی مناسبات زندگی اجتماعی در غرب بر اساس نظریات امثال او شکل گرفته است.
وی وضعیت طبیعی را وضعیتی می داند که بر اساس آن می توان جایگاه قدرت دولت و... را مشخص کرد .لاک شاخصه های وضعیت طبیعی را بیان می کند اما مشخص نمی کند که این وضعیت طبیعی را از چه منابعی مورد شناخت قرار داه است و این اولین ابهام و نقطه شروع تردید در مورد اساس نظریات اوست.
در وظعیت طبیعی لاک انسانها با هم برابرند و این برابری ایجاب می کند که هیچ فردی بر دیگری برتری ناشته باشد در چنین وضعیتی حدی برای آزادی افراد وجود ندارد و هر فرد می تواند متجاوز به حدود خود را مورد مجازات قرار دهد اما چون این کار تبعاتی به دنبال دارد حکومت مدنی را پیشنهاد می دهد تا از جانب مردم امور جامعه را سامان دهد.وی در" رساله ای در باب حکومت" در تعریف آزادی محدوده آن را مشخص می کند: " گرچه در وضعیت طبیعی وضعیت آزادی است اما این آزادی جواز بی بند و باری نیست . گرچه در این وضعیت انسان برای بهره مندشدن از خود و اموال خود آزادی نامحدودی دارد اما آزادی تباه کردن خود را ندارد" وسپس قانون طبیعی - که باز تعریف مشخصی از آن ارائه نمیدهد- را هدایت گر وضعیت طبیعی می داند و از آنجا که قانون مجری می خواهد می پذیرد که در نهایت انسانی بر انسان دیگر مسلط شود تا بتواند مجری قانون باشد و همچنان این سوال باقی است که در حالی که قانون طبیعت جاری است چگونه حاکمی که شاخصه های الهی نداشته باشد می تواند مجری قانون طبیعت که آفریده خالق طبیعت است باشد؟
برای فهم درست اصول تفکری اسلام به تفکرات امام خمینی(قدس) رجوع می کنیم چرا که در فهم مبانی اسلامی به بالاترین فهم رسیدند و در عمل به اجرای اسلام ناب مبادرت ورزیدند .ایشان در تعیین محدوده آزادی می فرمایند: "حاکم در حقیقت قانون است همه در امان قانوند در پناه قانون اسلامند.مردم و مسلمانان در دایره مقررات شرعی آزادند یعنی بعد از آنکه طبق مقررات شرعی عمل کردند کسی حق ندارد بگوید اینجا بنشین یا آنجا برو." بنابراین در تمدن اسلامی نظامات زندگی به گونه ای ساماندهی می شوند که در عین اینکه شرایط کامل برای عمل طبق شریعت برای همه انسانها پدید می آید هیچ انسانی از حقوق خود واز جمله حق آزادی محرو م نمی شود.
بر اساس نتایج اعلام شده توسط وزارت کشور، دکتر حسن روحانی با کسب بیش از 50 درصد آراء پیشتاز انتخابات ریاست جمهوری است. شبکه ایران، 2 هفته قبل سخنرانی دکتر عبدالرضا داوری در جمع حامیان مهندس مشایی را منتشر کرد. آقای داوری در این سخنرانی ضمن پیش بینی شکست سعید جلیلی، کمترین هزینه حذف مهندس مشایی از انتخابات را بازگشت جریان حامی هاشمی رفسنجانی به قوه مجریه اعلام کرد. داوری در سخنان خود پیش بینی کرده بود که حسن روحانی به احتمال زیاد در همان دور اول پیروز خواهد شد. متن سخنان دو هفته قبل دکتر داوری در ادامه آمده است:
دکتر عبدالرضا داوری، مدیر مسئول روزنامه شهروند و مسئول کمیته رسانه دفتر هماهنگی ستادهای مردمی مهندس مشایی، روز پنج شنبه در جمع گروهی از فعالان رسانه ای و وبلاگ نویسان حامی دولت ، ضمن تحلیل آخرین وضعیت انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد گفت: حذف مهندس مشایی از گردونه رقابت انتخابات ریاست جمهوری، فرصت بی بدیلی در اختیار جریان هاشمی قرار داد تا پروژه «هاشمی 2» را با محوریت حسن روحانی کلید بزنند.
به گزارش خورشید، وی افزود: در پروژه «هاشمی 2» از حسن روحانی خواسته شده میان سختی معیشت مردم و سیاست خارجی ارتباط برقرار کرده و انتخابات ریاست جمهوری را به رفراندوم تغییر سیاست خارجی تبدیل کند تا بر موج برآمده از معادله «تحریم-تورم» سوار شده و کار انتخابات را در همان مرحله اول به پایان برد.
مدیر مسئول روزنامه شهروند در ادامه اظهار داشت: پروژه «هاشمی 2» طی چند روز آینده با حمایت هاشمی و خاتمی از حسن روحانی و انصراف محمدرضا عارف به نفع او در ازای واگذاری منصب معاون اولی دولت بعدی ، وارد فاز جدیدی خواهد شد.
وی افزود:البته اعلام رسمی الگوی «روحانی رییس جمهور-عارف معاون اول» و انصراف محمدرضا عارف به نفع حسن روحانی تا زمان بهره گیری عارف از حداکثر ظرفیتهای تبلیغاتی صدا و سیما به منظور هم افزایی با روحانی به تعویق می افتد تا عارف بتواند سبد رای خود را به روحانی انتقال دهد.
عبدالرضا داوری گفت:در همین فاصله حسن روحانی مواضع رادیکالتری اتخاذ می کند تا بتواند با تصویرسازی از خود به عنوان نماد جانشینی «هاشمی-خاتمی» ، سبد رای هاشمی و خاتمی را به سبد رای خود انتقال دهد.
وی اظهار داشت:با توجه به حذف هاشمی و مشایی و پیش بینی مشارکت انتخاباتی 60 درصدی، حسن روحانی با یک رای متوسط 14 تا 15 میلیونی که با حمایت تمام قد هاشمی و خاتمی از وی، برایش دور از دسترس نیست به راحتی و بدون مشکل، انتخابات را خواهد برد.
مدیر مسئول روزنامه شهروند افزود: متاسفانه هیچ یک از کاندیداهای مقبول شورای نگهبان ، توانایی مقابله با موج پروژه «هاشمی 2» که طی روزهای آتی بلند می شود را ندارند.
عبدالرضا داوری گفت:کمپین انتخاباتی سعید جلیلی با تحلیلی غلط و بدون توجه به گذشت زمانی 8 ساله و فارغ از تحولات عمیقی که طی دو دوره ریاست جمهوری اخیر در محیط داخلی و خارجی کشورمان روی داده است ، تلاش دارد تا با تصویر سازی «احمدی نژاد 84» از سعید جلیلی به رقابتهای انتخاباتی وارد شود و همین بی توجهی به محیط واقعی رقابت ، پاشنه آشیل این جریان خواهد بود.
وی افزود: «احمدی نژاد 84» چهره ای مردمی خارج از مناسبات حقیقی قدرت بود که توانست در برابر «هاشمی رفسنجانی» که در آن زمان به عنوان نماد اقتدار در جامعه شناخته می شد قرار گیرد و همین دوگانه مردم-اقتدار بود که حماسه سوم تیر 84 را رقم زد.
مدیرمسئول روزنامه شهروند در ادامه گفت:سعید جلیلی به هیچ عنوان نخواهد توانست دوقطبی 84 را در برابر حسن روحانی ایجاد کند چون امروز مردم ایران نمی توانند سعید جلیلی را به دلیل حضور در راس دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و مسئول ارشد پرونده های امنیتی کشور ، فردی خارج از مناسبات حقیقی قدرت بشناسند حال آنکه حسن روحانی 8 سال از عرصه رسمی قدرت دور بوده و با ردصلاحیت هاشمی هم دور بودن او از قدرت باور پذیرتر شده است.
عبدالرضا داوری افزود:در واقع سعید جلیلی در موضع اقتدار و پاسخگویی ، به ویژه در موضوع تحریمها قرار گرفته است ، حال آنکه حسن روحانی در موضع مطالبه گری انتقادی ، خارج از ساختار رسمی قدرت قرار دارد.
وی گفت:به همین دلیل اعتقاد دارم کمپین انتخاباتی سعید جلیلی، کاملا در پازل مطلوب پروژه «هاشمی 2» قرار گرفته است ، چون به دلیل جایگاه حاکمیتی سعید جلیلی ، کمپین انتخاباتی او به جای حرکت به سمت سوم تیر 84 و ارائه بدیل احمدی نژاد ، به سمت دوم خرداد 76 و ارائه بدیل ناطق نوری حرکت می کند!
عبدالرضا داوری افزود:سایر کاندیداهای مورد تایید شورای نگهبان یعنی قالیباف ، ولایتی ، رضایی و غرضی هم تضاد بنیادی با گفتارهای انتخاباتی حسن روحانی ندارند با این تفاوت که حسن روحانی به دلیل حمایت سیاسی و لجستیک از سوی شبکه وسیع هاشمی رفسنجانی و ایفای نقش «هاشمی 2» در عرصه ای بدون رقیب جدی، دست برتر را در برابر همه آنان خواهد داشت.
مدیر مسئول روزنامه شهروند اظهار داشت: تنها فردی که می توانست معادلات کنونی حاکم بر انتخابات را دگرگون کند و زمین بازی انتخابات را به جایی دیگر انتقال دهد ، مهندس اسفندیار رحیم مشایی بود که با شعار ادامه راه احمدی نژاد گره خورد و جامعه چهره ای مظلوم ، مردمی و خارج از مناسبات رسمی قدرت از او می شناخت که با گفتمانی فراگیر ، تمام ظرفیتهای مردمی هدفگذاری شده در پروژه «هاشمی 2» را به سبد گفتمان انقلاب اسلامی باز می گرداند.
عبدالرضا داوری افزود: تصویر این همانی «احمدی نژاد-مشایی» چنان ظرفیت عظیمی را در عرصه انتخابات آزاد می کرد که پروژه «هاشمی 2» در همان گام اول زمین گیر می شد و اکنون با حذف مهندس مشایی از انتخابات ، این فرصت از دست رفته است .
وی گفت: با این مقدمه ای که عرض کردم معتقدم کمترین هزینه حذف مهندس مشایی بازگشت جریان هاشمی به راس دولت است که با ادامه روند فعلی شک نکنید حسن روحانی پیروز انتخابات در همان مرحله اول خواهد بود.
مدیرمسئول روزنامه شهروند اظهار داشت:کسانی که طی 2 سال اخیر با منحرف خواندن حامیان دکتر احمدی نژاد و مهندس مشایی و اتهام زنی های کذب و ناجوانمردانه ، زمینه حذف و ردصلاحیت مهندس مشایی را هموار کردند باید بدانند که با اقدامات خود زمینه بازگشت سازشکاران و تجدیدنظرطلبان به راس قوه مجریه را مهیا کردند و موجبات عقب گرد نظام در دهه پیشرفت و عدالت را فراهم ساختند.
عبدالرضا داوری در پاسخ به سوالی که در این شرایط چه باید کرد؟ گفت: واقعا چه کار می توانیم بکنیم؟ امروز جریان حامیان دکتر احمدی نژاد و مهندس مشایی نه تنها از میدان مسابقه اخراج شده اند و از روی سکوها بازی را تماشا می کنند بلکه حتی یک بوق هم به دستشان نداده اند تا این جریان از همان سکوها بتوانند بر روند مسابقه اثر گذار شوند!
وی افزود:در صحنه کنونی انتخابات و به دلیل حذف مهندس مشایی و بازی غلط و شکست خورده کمپین انتخاباتی سعید جلیلی ، تنها راهبرد ما «مشارکت غیر فعال» است . یعنی در انتخابات شرکت می کنیم و رای می دهیم اما به نفع هیچ یک از کاندیداها فعالیت نخواهیم کرد ، چون معتقدیم ظرفیت منحصربفرد جریان حامیان دکتر احمدی نژاد و مهندس مشایی نباید در عرصه رقابت کنونی که سرنوشت آن محتوم و قطعی است و بدون مهندس مشایی هم نمی توان این سرنوشت را تغییر داد ، دچار فرسایش شود.
عبدالرضا داوری در پایان گفت: ما معتقدیم ظرفیت جریان حامیان دکتر احمدی نژاد و مهندس مشایی باید برای ماه های پس از انتخابات که فصل دفاع واقعی از مردم و انقلاب و ولایت در برابر اقدامات تجدیدنظرطلبان است حفظ شود تا بتوان با بهره گیری از ریشه های مردمی و وجهه ملی و جهانی دکتر احمدی نژاد و مهندس مشایی از آرمانهای انقلاب و مطالبات مردم دفاع نمود.
امروزه تحول و پیشرفت در دستور کار تمامی ملتهاست و امری ضروری برای بقا در دنیای امروز تلقی می گردد.در سالهای اخیر این موضوع با معنای تازه ای به طور چشمگیری فضای ایران اسلامی را متاثر ساخته است. بنابراین صحبت از تحول و پیشرفت و تبین این موضوع از ضروریات امروز ما بشمار می رود.در این نوشتار سعی بر این است تا با تکیه بر بیانات امام خامنه ای ( مدظله العالی) به بررسی این موضوع بپردازیم.در ابتدای حرکت لازم است تعریف دقیق و جامعی از پیشرفت و تحول بر اساس مبانی فکری اسلامی ارائه شود که قطعا تعریفی منحصر به فرد در دنیا خواهد بود.
بر آن نیستیم که این تعریف را ارائه دهیم اما شاخصه های آن تا حدودی قابل بحث می باشد.گام بعدی صحبت در باب این موضوع است که اصولا چرا باید پیشرفت داشت و اهداف حرکت هدفمند به سمت پیشرفت چیست. و در مرحله بعد باید مشخص گردد که مسئولیت اصلی در تحول در جامعه بر عهده کدام قشر می باشد و چه کسانی تحول را رقم خواهند زد.
تحول در جوامع انسانی و برای بشر سنت لایتغیر الهی است و هیچ کس نمی تواند در مقابل تحول بشر بیاستد ؛ دیر یا زود یکی پس از دیگری تحولات بشری اتفاق خواهند افتاد و این رمز ماندگاری و تعالی بشر است.اما باید توجه داشت که رکود نقطه مقابل تحول است و از آنجایی که برخورداری از یک جامعه باثبات در راس کار است نباید پنداشت که تحول به معنای هرج و مرج طلبی است ما خواهان جامعه ای باثبات اما غیر راکد و دارای تحول هستیم جامعه ای که تحولات صحیح را سریع در خود به وجود آورد.
هرگز با الگوهای بیگانه نمی توان در جامعه ای ثبات ایجاد کرد چرا که ثبات بر پایه ریشه ها و اصالت هاست و هر ملتی بر پایه هویت خود تضمین کننده ثبات برای خوشتن است.آن هنگامی که هویت ملی در جامعه ای پررنگ و بارزش باشد می توان انتظار بروز یک جامعه باثبات را داشت.پس اولین شاخصه جامعه با ثبات رو به پیشرفت حفظ و حراست از هویت ملی در تحولات است و در کنار آن پویایی و نشاط? برخورداری از آزادی ?تحرک و روح رقابت در میان جمع خود به شدت باید ارج نهاده شود.
لازمه نشاط و پویایی تقویت روح انتقاد پذیری و روحیه انتقادی است به گونه ای که براساس برایند نقاط مثبت بر نقاط منفی در مورد موضوعات قضاوت شود که این خود مستلزم یک نگاه جامع نگر می باشد.در کنار روحیه انتقاد پذیری? پرکاری ?برنامه ریزی داشتن و خط مشی برای تحول داشتن از ضروریات طی طریق است.و شرط اول کار و تلاش مستمر است .پس جامعه باثبات و تحول پیوندی ناگسستنی دارند جرا که جامعه ای که دچار رکود و عدم پویایی می شود در طولانی مدت مستعد هرج و مرج خواهد بود.
اما در تحول تاکید اصلی بر ملاحظه ی عناصر اصلی هویت ملی است که آرمانهای اساسی و اصولی مهمترین آنهاست منظوراز هویت ملی هویت در مقابل دین نیست .هویت ملی هر ملت مجموعه فرهنگها وباورها و خوستها و آرزوها و رفتارهای اوست .که برای تغییر بخشهای غلط در هر هویت و راههای غلط تلاش و پویایی لازم است.خطری که در تحول هویت ملی را مورد تهدید قرار می دهداین است که ممکن است به جای اینکه بنیانها را حفظ کنیم و به دنبال رفع نقصها باشیم هویت مستقل ملی خودمان را فراموش کنیم و از آن خطرناکتر این است که سررشته همین تحولات در سطح بین المللی در دست کسانی باشد که آنها به وسیله همین تحولات می خواهند اهداف خودشان را با زر یا زور تامین کنند یعنی تحولات کشورهای آسیایی آفریقایی و آمریکای لاتین در دام طراحی باندهای قدرت بین المللی است و طراح اینها صهیونیستها و سرمایه داران بین المللی بوده اند.
بنابراین از اصول اساسی این است که در مقابل تحول نمی توان ایستاد و باید راه آزاد اندیشی و نوآوری در تحول باز باشد تا ملتها در دام نظریه های بیگانه و با اهداف بعضا شوم گرفتار نیایند اما باید آزاد اندیشی را مدیریت کرد تا به ساختارشکنی و تخریب پایه های هویت ملی نیانجامد.باید مراقب بود که حرف نو به کدام جهت حرکت می کند در جهت تخریب یا ترمیم و تکمیل.نگاه بابصیرت خائنانه بودن بسیاری از نسخه های پیشرفت را آشکار می کند که از پرداختن به مصادیق صرفنظر می کنیم.
در جهت نیل به تعریف جامع از پیشرفت و تبیین موضوع بحث نظری از ضروریات است .آزاد اندیشی همراه با معرفت صحیح نسبت به مبانی تمدنی دین مبین اسلام نسخه درست تحول در جامعه اسلامی ایرانی را در اختیار خواهد گذاشت.پس از تعیین مبانی فکری و پایه های نظری پیشرفت نیاز به یک الگوی جامع پیشرفت برای رسیدن به مقصد بسیار مهم است.چراکه نقشه جامع از آن جهت که به فکر نخبگان جهت می دهد پایه فرهنگ سازی در جامعه است و از این طریق تفکر نوآورانه و تحول و پیشرفت در جامعه و میان عامه مردم پراکنده می شود.
مکاتب غربی تعاریفی از پیشرفت ارائه می دهند که البته بسیاری از عناصراین تعاریف با فضای جامعه ما هم منطبقند اما نکته اینجاست که وقتی این شاخصها را در قالب تعریف جامع از توسعه به ما ارائه می دهند قطعا به دلیل تفاوت اساسی مبانی فکری و اعتقادی تمدن غرب و و تمدن اسلام بعضی از شاخصه های ارائه شده اصولا در چهارچوب تفکری اسلام جزء معیار های پیشرفت محسوب نمی شوند و اگر بخواهیم قسمتهای خوب این تعاریف را در نظر بگبریم و در الگوی پیشرفت خود مورد استفاده قرار دهیم باز عنصر وابستگی که در نهاد تمام این تعاریف نهفته است باقی می ماندو ما را از اصل اساسی خود در پیشرفت که همان حفظ عناصر هویت ملی است دور می کند و مانع از شکل گیری این هویت ملی در تمام نسلها می شود. در این صورت با هر قدم که به سمت پیشرفت بر می داریم ناخود آگاه بیشتر در دام وابستگی گرفتار می آییم .اینجاست که نهادینه کردن عنصر تفکر و تعمق در اصول و اعتقادات میان نخبگان فکری در هر قدم به سوی پیشرفت تضمین کننده رسیدن به مقصد است.
پس ترجمه گرایی درصورتی ملت را به پیشرفت می رساند که توجه کنیم تا بتوانیم خودمان بوجود آوریم باید حرف دیگران را بفهمیم تا حرف نو به ذهن خود ما برسد. پیشرفت این است که همه دانشهای مورد نیاز را فرا بگیریم این دانتش را به مرحله ی عمل و کاربرد برسانیم تحقیقات گوناگون انجام بدهیم و برای اینکه دامنه ی علم را توسعه بدهیم تحقیقات بنیادی انجام بدهیم و هم تحقیقات کاربردی و تجربی انجام بدهیم تا فناوری جدیدی بوجود آوریم یا فناوری را تکمیل و تصحیح کنیم . در زمینه آموزشهای مدیریتی از پیشرفتهای دنیا فرا بگیریم وآنرا بر طبق نیازها و عرف و فرهنگ خودمان تحلیل کنیم و با جامعه خود مطابقت دهیم .
در زمینه پیشرفت عناصری از تعریف های غربی را می پذیریم مانند صنعتی و فرا صنعتی شدن کشور? خود کفایی? وفور تولیدات ? وفور صادرات ? افزایش بهره وری? ارتقاء سح سواد ?ارتقاء سطح معلومات عمومی مردم? ارتقاء خدمات شهروندی ?رشد نرخ عمر متوسط ?کاهش مرگ و میر کودکان ?ریشه کنی بیماری های گوناگون? رشد ارتباطات? مبارزه با فقر? مبارزه با تبعیض ?مبارزه با بیماری? مبارزه با جهل ?مبارزه با ناامنی? مبارزه با بی قانونی? ارتقاء سطح مدیریتی به سطح علمی تر ?ارتقاء رفتار شهروندان به سطح منضبط و انضباط اجتماعی? رشد امنیت ?رشد ثروت ملی ? رشد علم ?رشد اقتدار ملی? رشد اخلاق و رشد عزت ملی .اینها را پایه های اصلی می دانیم.
در کنار اینها عشق به معنویت و ارتباط با خداوند مهمترین عاملی است که پیشرفت یک ملت را به معنای واقعی خودش تضمین می کند. عشق به معنویت ?عاطفه انسانی ویکتا پرستی در هر تحولی و عواطف و محبت در انساها باید تقویت شود. آن تحولی که در نظامات اجتماعی به چنین حقایقی منتهی شود ان پیشرفت است و مورد نظر اسلام است.
نقش رسانه در فرهنگ سازی و پیشبرد اهداف استراتژیک یک نظام از اهمیت بالایی برخوردار است. در ایران اسلامی علی رغم برخورداری از غنی ترین فرهنگ و عمیق ترین اعتقادات و کلیدی ترین مبانی فکری استفاده از این ابزار آنگونه که باید در دستور کار قرار نگرفته است و حتی میتوان به جرات گفت در اغلب موارد رسانه کارکردی معکوس و ضد ارزشی داشته است و آشکارا در کند کردن حرکت نظام به سوی اهداف و آرمانها ایفا کرده است.
در ریشه یابی این معضل نمی توان نقش مسولان نظام را نادیده انگاشت که علی رغم تاکیدات مقام معظم رهبری اساسی ترین بیانات ایشان پیرامون رسانه مورد غفلت واقع شده است البته در سطح کلان مدیریتی جهت دهی رسانه از ابتدا به گونه ای مغرضانه خلاف جهت اصول اساسی نظام بوده است که اگر جز این بود قطعا تا امروز برنامه ریزی ها و تغیرات اساسی در ساختار رسانه ای کشور شاهد می بودیم اما متاسفانه رسانه بعد از انقلاب برهمان سنگ بنای غلطی که پیش از انقلاب گذاشته شده بود رشد کرد و هر روز با معضلات پیچیده تری دست و پنجه می کند اما اگر در ابتدای انقلاب ساختار جدیدی برای سینما و تلوزیون و فرایند اطلاع رسانه ای کشور طراحی می شد و در کنار آن نیروهای متعهد و متخصص تربیت می شد امروز رسانه مبدا تحولات عظیم در جامعه و بل در تمام جهان می بود.
متاسفانه اصرار منافقانه مسولان نظام بر محافظه کاری و حفظ جان و مال خود آوینی ها را به مسلخ برد و انقلاب را هم شاید...
تا هنگامی که ساختار ها بر اساس تفکر اسلامی طراحی نشوند هر گونه فعالیتی که در رسانه انجام گیرد باز آن نتیجه مورد نظر را نخواهد داشت اما در شرایطی که در ساختار درست برنامه مدون و جامعی توسط افرادی با تربیت صحیح اسلامی از مسیر رسانه به اجرا گذاشته شود حتی یک پیام بازرگانی هم در جهت اهداف انقلاب به نمایش گذاشته خواهد شد و در نهایت فرهنگ اسلامی در جامعه جاری خوهد شد.
مسولینی در پوستین نفاق مکر ورزیدند تمام هم و غم خود را بر این نهادند تا انقلاب دوم که همان تحول در ساختار هاست درون نظام رخ ندهد اما بر طبق سنت الهی "و مکروا و مکر الله "مکرشان به خودشان بازگشت و چهره حقیقی این خنجر بدستان به زودی برملت نمایان خواهد شد و جوانان انقلابی امروز قطعا با جهادی همه جانبه فرصتهای از دست رفته را جبران خواهند نمود.
By Ashoora.ir & Night Skin