سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهود

بیداری بدون رنج میسر نیست اما آیا رنج بیداری تعدیل نمی شد اگر عمق پیام و شعار امام خمینی(قدس سره) همان جنگ جنگ تا رفع فتنه از کل جهان تنها یک جمله زیبا و آرمانی انگاشته نمی شد و امروز غرب جرات اینهمه وقاحت را می یافت؟

سوال اینجاست که چرا این شعار اسلامی تبدیل به یک فرهنگ نشد؟ چرا جهاد را در دفاع از یک ملت خلاصه کردند؟ مگر امام نفرمودند تا وقتی مظلومی در عالم هست ما هستیم.

و چه ظلمها که این خواص بی خاصیت به امت اسلام روانداشتند. خواصی که گویا تنها وظیفه شان مصادره دستاوردهای پابرهنگان بود.غصب و نابودی این دستاوردها و امروز ادعاهایی که مدعیان عالم را به حیرت واداشته است.و حال با یک کارنامه سیاه تنها راهبردی که دارند نابودی دولتی است که به دنبال احیای آرمانهای انقلاب است تا بیش از این رسوای عالم نشوند.

 


ادامه مطلب

نوشته شده در جمعه 91 آذر 24ساعت ساعت 9:27 عصر توسط خانم سخائی| نظر

ثانیه شمار انتخابات به لطف قدرت طلبان مدتی است به شماره در آمده و به فضای کشورسمت و سویی جنجالی بخشیده به گونه ای که بواسطه تبلیغات زودهنگام عزیزان پیرو ولایت فضای جامعه متحمل تب و تاب انتخابات گشته است. فهم دوستان از بیانات امام خامنه ای روحی فداه چنان خردمندانه بوده است که آنی را از رهنمودهای ایشان درک می کنند که مردم عادی حتی قادر به رسیدن به مرز این درک و فهم هم نیستند و توصیه به عدم تبلیغات زود هنگام را آنگونه مورد عنایت قرار داده اند که بیجا نیست نگرانیمان بابت سوختن دوباره تر و خشک در این تنور سوزان عدم ولایت پذیری. خلاصه آتش جهنمی به پا کرده اند حضرات که تبعاتش به جان ما مردم نگون بخت ـ نگون بخت از این جهت که چنین رجال حامی ولایتی داریم ـ درد و رنجی عظیم وارد کرده است.ما مردم می ترسیم از دلشکستگی رهبرمان .کجایند ولایت پذیران خدمتگذار؟ آنانی که بیم دارند از عاقبت رنجاندن اولیاء الله


ادامه مطلب

نوشته شده در چهارشنبه 91 آذر 15ساعت ساعت 1:45 عصر توسط خانم سخائی| نظر

جهان امروز شاهد تحول عظیم فکری بشر است.تفکر مدرن چهره کریه خود را هرروز آشکارتر میکند و حقیقت رخ می نماید و قلبها را به جنبش در می آورد. لذا بر هر انسان در این برهه از زمان فرض است تا خود را در معرض این نور قرار دهد و در پرتو این نوربه احدیت متصل شود.پیمودن این راه جز با شناخت مسیر امکان پذیر نیست .لزوم شناخت نسبت به سیر حرکت بشر به سوی حقیقت ? موقعیت کنونی بشر و مشخصه های ادامه مسیر از بدیهیات به شمار می روند.

عصاره تفکر بشری ?اندیشه ها و مکاتب و نظامهای در آستانه فروپاشی حاکم بر جهان هستند ؛تفکری که به عللی از جمله گسستن از عالم ملکوت و در نتیجه چنگ انداختن به عقل محدود بشری ?امروز در چنبره تخیلات خود گرفتار آمده و راه گریزی ندارد جز بازگشت به ملکوت.

در این نوشتار برآنیم تا یکی از زائیده های عقل حسابگر بشر یا عقل جدا از ملکوت را بررسی می کنیم و از این دهلیز عمق انحطاط تفکر مدرن را ریشه یابی کنیم که تنها قسمت ابتدایی را در ذیل آورده وبررسی بیشتر نیازمند سلسله مقالاتی در این باب میباشد.

در بحث از نظامات حکومتی مطلوب ?دموکراسی از جایگاه ویژه ای دز زندگی امروز برخوردار است.مردم سالاری ای که خود چماقی شده است بر سر بشریت.دموکراسی قرن بیستم میلادی در لیبرالیزم قرن نوزدهم ریشه داردکه هدف از پیدایش آن از آغاز مبارزه با قدرت مطلقه بوده است و قدرت محدود و مشروط را آرمان خود می داند. ازاینرو قانون گرایی ?تفکیک قوا ?رعایت حقوق بشر و حکومت مبتنی بر نمایندگی از اصول لیبرالیزم محسوب می شوند.

به راستی آیا بشر به طور جدی به این موضوع اندیشیده است که نگاه نهفته در این مکتب چیست که چنین آرمانهایی برای خود تعریف کرده است؟

از منظر لیبرالیزم انسان موجودی است ذاتا شرور.انسان شروری که آرمانش کسب قدرت است؛انسانی مقهور قوه شهویه خود . از این منظر در گیر و دار زیاده خواهی آنی پیروز است که از هیچ وسیله ای برای کسب قدرت دریغ نکند!بنابراین روشن است که این نگاه به انسان ثمره ای جز اباحی گری ندارد هر چند شعار های خوش آب و رنگ ظاهری عوام پسند برای آن تدارک دیده باشد.در این نگاه قابلیت دستیابی نوع بشر به کمال را نادیده می پندارد.بنابراین این انسان اگر دارای قدرت مطلق باشد جز ظلم بیشتر و بی عدالتی افزون تر ارمغانی برای بشر نخواهد داشت.بنابراین برای پیش گیری از خطر استبداد ناشی از قدرت مطلق یک انسان درنده خو پیشنهاداتی چون قانون گرایی ارائه میدهدکه امروز همه موانع استبداد ?خود در چنگال قدرت گرفتار آمده اند و کارکرد حقیقی خود را از دست داده اند چرا که وقتی زمامداران غافل از قوانین طبیعی حیاتند چگونه می توانند به قانون دستنوشته بشری پایبند باشند؟

و این در حالی است که تفکر متعالی اسلام حقیقی ?انسان کامل را در راس امور جامعه قرار می دهد ؛انسانی که ذره ای حب نفس در او راه ندارد،انسانی که با ملکوت در ارتباط دائم است و روحش از سرچشمه فیض مستغنی است.چنانکه در ایران اسلامی شاهد هستیم که فقط با حضور یک انسان کامل در راس امور با وجود اینکه یاران اندکند و بسیاری در مسیر انسانیت دچار انحراف گشته اند اما نور ولایت جامعه را به یک شاخص در جهان تبدیل کرده است.

این در حالی است که ساختارها در این حکومت غربی است و عمق تفکر افراد در بسیاری موارد گرفتار درجاتی از شرک است اما به لطف نگاه خاص ولی خدا بر این ملت تمامی حجاب ها و کژی ها به تدریج در حال رفع شدن هستند .پس با تمسک به ولی خدا تا امروز این ملت را از خطر بی ثمری در امان مانده اند و هر لحظه مسیر روشن تر می شود .

اما روح دموکراسی، کشورهایی که به تمامی مقهور تفکر مدرن شده اند را به درجه ای از انحطاط رسانده که امروز ملتهای غرب در بهترین حالت دچار احساس پوچی و تنهایی هستند و این یعنی اضمحلال از درون. و عصر عصر بیداری است ؛عصر پرتوافشانی نور حق بر عالم هستی....

 

 



نوشته شده در جمعه 91 آبان 26ساعت ساعت 9:11 عصر توسط خانم سخائی| نظر

در طی مدت پخش این برنامه چند وقت یکبارآنرا رصد کرده ام و همیشه به دنبال آن تحولی بودم که از یک برنامه مذهبی  انتظار داشتم اما محقق نشد واین سوال در ذهنم بی پاسخ مانده است که چرا کارشناسان دلسوز و مسولانی که قطعا دغدغه معنویت نوع بشر را دارند از ظرفیت عظیم این برنامه جهت پیگیری اهداف اصلی انقلاب غافل هستند و چقدر تاسفبار است اگر در انتهای کار متوجه شویم در خسران بوده ایم!

ذکر چند نکته که به نظر میرسد مغفول واقع شده اند از آن جهت که به پویایی هر چه بیشتر برنامه های مذهبی از این دست و دستیابی آنها به اهدافشان کمک می کند لازم و ضروری است .نکته اینجاست که هرچند روند برنامه نشان ازاین دارد که درانتخاب موضوعات و شیوه پرداختن به آنها فکر شده و سیر خوبی تا به امروز داشته است اما موانعی باعث عدم دستیابی به نتیجه مطلوب در جامعه گردیده است .

عدم بررسی دقیق بیانات امام خمینی(ره)و امام خامنه ای(ارواحنا فداه)اصلی ترین مانع مد نظر است و پس از آن عدم جامع نگری که لازمه آن نیازسنجی صحیح است می باشد مانع بعد عدم اهتمام جدی در یافتن بازخوردهای واقعی برنامه در میان عموم مردم وخواص و آخرین مانع اصلی عدم آسیب شناسی منطقی و همه جانبه جامعه ونوع بشر.اینها اهم موانعی هستند که با چاشنی قانع شدن به برانگیختن احساسات وعدم مستقل با آوردن مخاطب به طوری که پس از اتمام این برنامه خود مستقلا مسیر سخت رسیدن به خدا را بدون سستی بپیماید ومسایل ریز و درشت دیگر این برنامه را در قالبی محصور کرده که به جای یک برنامه پویا گرفتارساختار و قالبی شده که تا امروز اکثر برنامه های مذهبی دیر یا زود در آن گرفتار آمده اند. انشاءالله با برطرف شدن موانع شاهد تحولی عظیم در برنامه سازی مذهبی خواهیم بود.

میتوان گفت آسیب اول منشاء آسیب های بعدی است؛بر همگان روشن است که باید

زند گی ما باید در مسیر ظهور امام عصر(عج)شکل بگیرد طرح ریزی شود و دنبال شود.و امروز حسرت دورانی را می خوریم که روحیه انقلابی در ما زنده بود و چشمها دوخته شده بود به فرمان امام و قلبها با هر تپش قلب امام جان تازه ای می گرفت و با هر اشاره جسمها و جانها به حرکت در می آمد. هرچند آن زمان هم امام مظلوم عالم بودند و بسیاری منافقانه و روبه صفتانه مظلومیتشان را رقم زدنداما آنهایی که به واقع حب امام قلبشان را از مرگ رهانده بود کم نبودند و به همین خاطرکارزمین نماند.

و امروز هر چه از مظلومیت امام خامنه ای بگوییم کم است . آیاجز این است که آنان که عشق امام آنها را به حرکت در می آورد آنهم حرکت حقیقی کمند.اگر جز این است چرا هنوز امام عصر(عج) ظهور نکرده اند . مگر هدف از بیانات ایشان هدایت در جهت رشد و تربیت انسانها نیست تا این انسانها ظهور را محقق سازند؟و باز این سوال باقی است که چرا آنها که دم از ولی میزنند هنوز گامی جدی برای ظهور برنداشته اند.

 به تنها نتیجه ای که میرسیم این است که آنها که باید کار فکری عمیق می کردند اطاعت از ولی نکردند.پس وای به حال ما وقتی نیروی فکری ما که مغز و قلب جامعه هستند اطاعت از امر ولی نکنند چگونه جسم و کالبد در مسیر اطاعت و ولایت گام بردارد؟

مانع دوم عدم جامع نگری است که احتمال وارد شدن آسیب ها را افزایش می دهد چرا که خلاءها و راههای نفوذ دشمن را پیش بینی نکرده ایم .جامع نگری دید وسیعی به انسان می دهد که قدرت یافتن نقاط اصلی که بایستی پررنگ شوند را امکان پذیر می کند.انحراف در مسیر از همان ابتدا با کم اعتنایی به بیانات رهبر جامعه آغاز شد؛ وقتی اعتقاد نداریم که رهبری جامعه مسیر? اهداف و راه رسیدن به آنها را پیش روی ما ترسیم کرده اند به قوه فکر و آموخته هایمان تکیه می کنیم .

حدود دوازده سال است که رهبر انقلا ب اصلی ترین وظیفه ما یعنی وارد شدن در جهاد علمی را دائما گوشزد میکنند و عبودیت ?علم و تربیت و همه شئون زندگی را تحت این وظیفه تبیین فرموده اند. پس امروز در مرحله ای از ظهور قرار داریم که جز از را ه جنبش تولید علم نمیتوان گامی در مسیر ظهور برداشت.

آیا میتوان از واجب گذشت و به مستحب پرداخت؟ آیا با روندی که در پیش گرفته ایم ظهور محقق میشود؟آیا تا با تولید علم ساختارهای مناسب جامعه دینی را سامان ندهیم میتوان انتظار داشت تعلیمات دینی اثر مطلوب را داشته باشد؟

مانع سوم عدم آسیب شناسی دقیق است که در سایه تعامل قلبی با مردم و همدل شدن با ولی محقق می شود.که اگر این آسیب شناسی انجام شده بود همچنان در غفلت به سر نمی بردیم.و آیا برنامه سمت خدا ظرفیت زمینه سازی برای تحول در جامعه را دارا نیست؟آیا این برنامه یک ظرفیت بزرگ برای هدایت جوانان در مسیر انجام تکلیف بزرگ مورد نظر رهبری عزیز را ندارد ؟و آیا مگرجز این است که مسولان این برنامه خواهان برپایی حکومت حضرت مهدی (عج) هستند؟

 

 

 

 



نوشته شده در شنبه 91 آبان 20ساعت ساعت 11:5 عصر توسط خانم سخائی| نظر

جنگ نابرابر جهان در مقابل ملت آزاده ایران در حالی شعله ور شد که در یک سال و اندی که از انقلاب می گذشت هنوز مجاهدین راستین راه حق در راه انقلاب در مبارزه بودند و به تعبیری جنگ تحمیلی ده سال به طول انجامید و نه هشت سال چرا که رویارویی جهانخواران با ملت ایران از همان "نه"پر معنای سال 57 آغاز شد .

در مورد دشمنی جهان با ملت ایران موضوع روشن است اما فهم لایه های مختلف تفکر که در درون جامعه در تقابل با خواست ملت عمل می کنند بررسی عمیقی می طلبد.جریانات فکری درون جامعه بخشی از سرنوشت هر جامعه را رقم می زنند بنابراین شناخت دقیق زوایای فکری نحوه عملکرد و خواستگاه این جریانات در آسیب شناسی حرکت انقلاب بسیار مهم و ضروری می نماید.در این نوشتار به طور اجمالی نقش جریان نفاق در سرنوشت ملت ایران در جنگ ده ساله را مورد اشاره قرار می دهیم.

شاید هیچگاه تصور جامعه ای عاری از نفاق ممکن نباشد و سه لایه نفاق قابل تمییز می باشد. نفاق در لایه اول اکثریت انسانها را در بر می گیرد و هر فرد بسته به میزانی که غیر حق در قلبش حکمرانی می کند دچار نفاق است و آن هنگام که در جهت رفع موانع ظهور کامل حق در قلب خود نمی کوشد و قلب خود را در معرض خیالات و هوس ها قرار می دهد و اعتقادات را در وجودش نمی پروراند رفته رفته نفاقی ریشه دار در جانش مستقر می شود و لایه میانی نفاق در حقیقت کسانی را شامل می شود که در خدمت جریان سازمان یافته نفاق درآمده اند و به راحتی دست از حق می کشند و لایه نهایی هدایتگران و زمینه سازان جریان نفاق برای نقش آفرینی مزدوران خود هستند.

حال آیا نمی توان اغلب کسانی که به جمهوری اسلامی آری گفتند و در فراز و نشیب های دفاع مقدس انقلاب را تنها گذاشتند منافق نامید؟

و آیا آنانی که در دوران دفاع مقدس می توانستند از اختیارات خود در پیشبرد اهداف استفاده کنند و کوتاهی کردند خواسته و ناخواسته در خدمت جریان نفاق در نیامدند؟

و اما رهبران جریان نفاق که نقش اصلی را در این جریان ایفا می کنند و برنامه و مسیر را مشخص می کنند و مردم و مدیران و فعالان جامعه این برنامه ها را نا خود آگاه اجرا می کنند و همین مردم هستند که می توانند ریشه نفاق را بخشکانند به شرط بصیرت ?همت و خودسازی.

در این اندک مجال سخن در باب کسانی است که با چهره منافقانه حرکت جامعه ما به سمت ظهور حقیقت را دچار سختی و ابهام کردند و همانها بودند که سرنوشت دفاع مقدس را دستخوش تغییر کردند.پس از آغاز جنگ تحمیلی امام خمینی ره با تبدیل این تهدید به یک فرصت بی بدیل تمام همتشان بهره برداری کامل از این فرصت بود در راستای نجات جهان اسلام و برافراشتن پرچم حق در کل جهان.اما در میان یاران کم بودند کسانی که عمق تفکر عظیم امام را دریابند و یا حداقل آنقدر ولایت پذیر باشند که حداقل اگر نفهمیدند جان در راه آرمان امامشان بنهند.و نفاق از این نقطه سر براورد البته نفاق عده ای خاص که تا آن روز و تا امروز چهره ای ولایی از خود به نمایش گزارده بودند و الا ملت ایران کم طعم خیانت منافقان را نچشیده بود.

امام و شهدا یک روی سکه دفاع رسالت خود در این عالم را به طور کامل به انجام رساندند را را به ما یادآوری کردند و بدا به حال منافقانی که روی دیگر سکه دفاع را سیاه کردند.بدا به حال آنکه در آن میدان امتحان وظیفه نشناخت و به تماشا بسنده کرد یا رفت و خسته شد ? رفت وپشیمان شد یا رفت و کم گذاشت و چه بگوییم از رنجی که ملت از رهبران نفاق متحمل شد.همان فرماندهان و مدیرانی که از شاگرد مدرسه ای های درس عشق جاماندند و هر روز برگی به کارنامه سیاه خود می افزایند به جرم شکست در امتحان دفاع از یک ملت در برابر دشمن که سرآغاز انحرافشان بود که ای کاش  حداقل کمر به انحراف ملت نبسته بودند؛ امثال محسن رضایی و هاشمی رفسنجانی و علمداران اصولگرایی امروز چرا دیروز پای اصول نیاستادند؟ شاید تفکر امام برایشان از اصول نبود؟و نبود که اگر بود جان می دادند تا امامشان جام زهر ننوشد نه اینکه به دست خود جام را بدستش بدهند. خاصیت نفاق تسلیم حق نبودن است . این نفاق رشد کرد و سدی شد در مقابل پیاده سازی تفکر اسلام ناب ? سدی شد در مقابل ظهور امام عصر(عج) و اینک وظیفه چیست؟



نوشته شده در پنج شنبه 91 مهر 6ساعت ساعت 10:29 عصر توسط خانم سخائی| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin