شهود
و عرفان یعنی سرسپردگی یعنی حضور هر جا که یار ما را خواند جهت احیای دین عرفان یعنی حضور به جا و به موقع . اما بلا عبودیت را در ما بالا می برد و وقتی انسان این مراحل را طی کرد عاشق می شود مولوی در دفتر اول از اشعار 3162 به بعد مثال زیبایی می آورد با این مضمون که اولین مرحله گندم محبوس می شود در زیر خاک مدتی از همه چیز محروم می شود از هوا از نور از آزادی در آن دوران ریاضت گندم فعل و لنفعالاتی انجام می شود و بعد از مدتی ریاضت سر از خاک بر می آورد رشد و تکامل می یابد و هر خوشه گندم صد دانه می شود و قیمتش افزون می شود برکت پیدا می کند و مورد توجه کشاورز قرار می گیرد.حال کسانی که خودشان از خوشی های دنیا کنار می کشند از بسیاری نعمتها شهوات و تعلقات خود را محروم می کنند تا در آن زندان نفس و رابطه ای که در آن تاریکی با خدا برقرار می کنند از پرتو آن رابطه حیات پیدا می کنند .گندم بار دیگر به بلا مبتلا شد گندم را زیر سنگ آسیاب کوفتند و له کردند تا آرد شد له شد اما نابود نشد یلکه به آرد باارزش تبدیل شد در مرحله بعد تبدیل به نان شد و به آتش بلا گرفتار شد و زیر دندان له شد آیا با این خمیر شدن بی ارزش شد ؟نه اینجا تبدیل به چیزی می شود که نمی توان برایش قیمت گذاشت از برکت کوفته شدن زیر دندان باعث قوت بدن می شود بدن که قوت گرفت روح هم به تبع آن نیرو می گیرد چون بین روح جسم تلازم وجود دارد و با هم قرین و همنشین هستند و در هم تاثیر می نهند روح با قوتی که گرفته محو خدا می شود و ارزش بی نهایت پیدا می کند.
در صفحه 308 جلد اول کتاب میزان الحکمه حدیثی از پیامبر آمده که روزی جبرئیل با پیامبر شروع به صحبت کرد و گفت خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید من وقتی دنیا را خلق کردم به دنیا وحی کردم که ای دنیا تلخ شو خشن شو سخت و دشوار شو بر اولیا و دوستان من تا اینکه به تو دل نبندند چون هرچه به تو انس بگیرند از من دور می شوند و میزان حبشان به لقائ الله کم می شود و من به دنیا وحی کردم که ای دنیا سهل و نیکو و گوارا شو بر دشمنان من تا آنقدر به تو دل ببندند که از مرگ و ملاقات من بیزار شوند .
یکی از فواید بلا این است که مومنین حقیقی از غیر حقیقی شناخته می شوند چون مومن صادق بلاها را عین راحتی و آسایش می بیند یعنی نمی خواهد به خودش تلقین کند که من به خاطر خدا صبر می کنم بلکه در بلا جز راحتی نمی بیند .یک تفاوت ظریف دارد اینکه شما به استقبال بلا بروید و آنرا برای رضای خدا و به امید ثواب تحمل کنید ولی باز هم از آن رنج می برید اما عده ای اصلا سختی در بلا نمی بینند که بخواهند تحمل کنند.
ما هر لحظه در معرض بلا هستیم برای شناخت بلا ها نیاز به بصیرت و شامه الهی داریم تا اعماق هر چیزی را ببینیم و بلاها را بشناسیم. اگر انسان گناه نکند به محض اینکه کوچکترین گناهی را دید بوی گند گناه مشامش را آزار می دهد پس این شامه قوی در پرتو تهذیب نفس و خود سازی بدست می آید. امام علی (ع) در حدیث 388 از کلمات قصار بلاها را به سه دسته تقسیم می کنند که باقی بلاها هم در این سه گروه می گنجدمی فرمایند سختترین بلا فقر و تنگدستی است انسان فقیر در شهر خود میان آشنایان خود هم غریب است .سختتر از فقر بیماری است و سختتر از همه اینها بیماری دل است قلب اگر مریض شد و در صدد رفعش بر نیامدی به مرور زمان قسی می شود یعنی هیچ راه نفوذ نور در آن پیذا نمی شود . ترک ذکر و یاد خدا قلب را قسی می کند ذکر خدا را در هیچ ئحالتی فراموش نکنید.
نکته بعد اینکه گشایش بعد از بلا به انسان می رسد امام زمان وقتی ظهور می کنند که جامعه عاشورایی باشد یعنی ظلم به نهایت خود و خوبی به نهایت خود رسیده باشد و ما زمینه ظهور را فراهم کرده باشیم اما ما خودمان داریم با بی غیرتیمان با انزوا یمان و بی تفاوتیمان این زمینه را از بین می بریم لذا بلا و سختی هر روز در جامعه زیاد می شود به طوری که هیچ پدری اختیار دخترش را ندارد چون به وظیفه مان عمل نکردیم اینقدر خوار و بی ارزش شدیم که حتی فرزندانمان هم به حرف ما گوش نمی دهنم چگونه انتظار داریم جامعه به حرف ما گوش کند .
By Ashoora.ir & Night Skin